با خودم گفتم حالا نمی شد شهزاد را نیاری حتی امروزم این را اوردی
تو همین افکار بودم که منو صدا کردن
:رویا کلاس دو ...
وقتی یادم می افتد هنوز هنوزه ناراحت میشوم یادم هست همان روز معلم خودم که قرار بود نه ماه از سال را باهم باشیم وقتی شهزاد با مامانم وارد کلاس شد اورا بغل کردو بوسید وگفت چه دختر خوشگلی اسمت چیه ؟
.
من برای اینکه خودم را نشون بدم دویدم جلو وگفتم منم رویام
حتی معلمم هم گفت بدو بشین سر جات اگه بخوای از همین الان بی انضباطی کنی چوب می خوری بدو
مامانم اخمی به من کردو گفت خانم معلم اگه خواست تنبلی کنه و یا اینکه بی انظباطی کنه حتما تنبیه اش کنید یا به خودم بگین تا به حسابش برسم
با ناراحتی برگشتم وسرجام نشستم ودیگه دوست نداشتم حتی به مدارنگی هایم که از هر رنگش لذت می بردم نگاه کنم
یادم هست دوسال بعدمن کلاس سوم بودم که شهزادبرای کلاس اول به
مدرسه امد روز اول مدرسه ما امد مامانم با ما طبق معمول هرسال با ما به مدرسه امد ولی اینیار با توجه کامل به شهزاد
با شهزاد به داخل کلاسش رفت و جایش را تعیین کرد وبه معلش گفت شهزاد خانم دختر خوبی است خیلی مواظبش باشین اگرم کار اشتباهی کرد من منتظر بودم مثل کلاس اول من به معلم بگوید اگه کاره بدی مرد تنبیهش کنید ولی دقیقا برعکس اگه کار اشتباهی کرد به خودم بگین خودم مشکلشو حل می کنم اصلا اجازه نمی دم تنبیه بدنی بشود با تو هستم...
ادامه مطلبما را در سایت با تو هستم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : pdastan بازدید : 290 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 16:45